طبیعت پیدا و ناپیدا در رمان بزرگراه اثر فرانسوا بن
|
نسرین خطاط 1، زینب گلستانی درو |
|
|
چکیده: (1656 مشاهده) |
آنچه شهر امروزی در برابر دیدگان شهروندانش قرار میدهد، مجموعهای است گاه متوازن از آسمانخراشها، مجتمعهای تجاری و صنعتی عظیم، و شبکههای گسترده حملونقل که چون شریانهایی حیاتی در دل زمین جریان دارند. این مجموعه متشکل از سازههای فلزی و بتنی غولپیکر با سیستمهای پیشرفته الکتریکی، حتی شبها نیز مجال تاریکی را به شهر نمیدهد و شهروند امروزی را از اندیشه طبیعت و نظم طبیعی زمین غافل میسازد، اما آیا میتوان این اصل حیاتی، یعنی طبیعت، را نادیده انگاشت؟ آیا اندیشه طبیعت بهتدریج در میان انبوهی از ساختمانهای فلزی و بتنی ناپدید خواهد گشت؟ فرانسوا بن، نویسندهای است که با تکیه بر جهان صنعتی معاصر، نمودهای مختلف آن را به تصویر میکشد؛ ساختمانهایH.L.M، زندان، اتوبان، راهآهن، کارخانه، همگی در آثار او، نمادی از زندگی امروز هستند که با دورشدن از طبیعت، رفتهرفته رنگی خاکستری به خود میگیرد، اما این سازهها در آثار بن، همه یادی از گذشته و طبیعتی ناپیدا را در خود دارند که با وجود نامرئی بودن آن، در لایههای مختلف زمانی و تاریخی شهر رخنه کرده و هیچچیز یا هیچکس را یارای حذف آن نیست، طبیعتی که گاه در همنشینی با جادهها و ریلها به حائلی میان انسان و شهر بدل گشته و او را از هیاهو و آشوب شهر صنعتی امروز رها میسازد. مقاله حاضر، با تکیه بر رویکرد نقد زیستمحیطی به مطالعه این مفاهیم در یکی از آثار او به نام بزرگراه میپردازد.
|
|
واژههای کلیدی: فرانسوا بن، بزرگراه، نقد زیستمحیطی، شهر معاصر، طبیعت. |
|
متن کامل [PDF 679 kb]
(760 دریافت)
|
نوع مطالعه: پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1398/8/1 | پذیرش: 1398/9/24
|
|
|
|
|
ارسال نظر درباره این مقاله |
|
|